به مناسبت هفته دفاع مقدس
جلوه های زیبا و خواندنی از شهدای استان یزد (2)+ تصاویر شهدا
اجتهاد سرخ
تنها فرزند خانواده بود .دردوران کودکی ،قرآن را به خوبی فرا گرفت وهمواره درمسابقات قرآنی امتیاز برجسته داشت.پس ازچند سال تحصیل در حوزه از یزد به شهرستان قم مهاجرت کرد.
شهید روحانی حجت الاسلام "محمد رضا شورغینی" در عملیات بیت المقدس4 در نوروز 67 با چهره ای ملکوتی گواهینامه ی اجتهاد سرخ خود را از سبز پوشان بهشتی دریافت کرد.
اودرنامه ای که برای پسر عمویش چند روز قبل از شهادت نوشته بود سال جدید را تبریک و تسلیت گفته بود.
خمس فرزندان
شهید "حیدر علی نظری" برای تقویت روحیه و زمینه سازی شهادتش ،به مادرش می گفت:مادر: شما شش فرزند دارید و باید خمس انها را بدهید که خمس آن، اهداء یکی از آنها در راه خداست.
مهمان کوثر
سال62 بود.برای رسیدن به خیل مشتاقان جبهه ، گچ پای شکسته اش را برید و پر شورانه، به سوی میادین حماسه و رزم شتافت.در پاتک کوشک پس از مجروح شدن تعدادی از همرزمانش در حالی که می رود تا با آوردن جرعه ای از آب، کام تشنه همرزمانش را سیراب کند، تیر خصم برپهلوی او می نشیند و "محمود نیکخواه" را سوار بر ابرهای سپید ملکوت ، به مهمانی کوثر می برد.
پیراهنی از شقایق
کلاس انشاء بود و موضوع شهید وشهادت. محمودانشایش را چنین آغاز کرد:آرزو دارم در راه خدا و امام عزیز شهید شوم تا با خونم درخت انقلاب ، آبیاری و تنومند شود.مادرش می گوید :روزی که می خواست به جبهه برود لباس نو خود راپوشید.
گفتم: پسرم، پیراهنت خراب می شود. گفت:من که شهید می شوم می خواهم با لباس نو به این راه مقدس قدم بگزارم. رزمنده ی شهادت دوست لباس محمود مجنون" در قسمتی از میثاق نامه ی سرخ خویش می نویسد:چه زیبا و دوست داشتنی است ،خالصانه در راه خدا قدم نهادن و به آرزوی خود رسیدن و به درجه والای انسانیت یعنی به شهادت رسیدن و چه زشت و ناپسند است در خانه و میان بستر مردن!
میدان آزمایش
"امروز روز امتحان الهی است و جبهه های جنگ ،میدان آزمایش است . اگر در این آزمایش حضور نیابم تا ابد در پیشگاه خداوند روسیاه خواهم بود" و چنین شد که بسیجی شهید "علی اکبر عسکری اشکذری" به گفته ی خودش در آزمایشگاه مجنون با رو سپیدی کارنامه ی قبولی شهادت رااز حضرت حق دریافت کرد.
بزرگ مرد خردسال
نوجوان خرد سال: شهید 12ساله "محمد حسین ذوالفقاری"
طلوع:1348
عروج:1360لاله زارشوش
پایه تحصیلی:اول راهنمایی
آخرین مدرک تحصیلی:شهادت
پس از دیدن دوره آموزش نظامی پیش من آمد و گفت:پدر می خواهم بروم جبهه.گفتم:درس واجب تر است .گفت:در آینده هم می شود درس خواند ،اکنون لازم است بروم.گفتم: تو چه کار می توانی انجام دهی؟توخیلی کوچکی هنوز 12 سال بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت:می گویید من نروم ؟حتی نمی توانم برای رزمندگان آب ببرم که این چنین حرفی به من می زنید ؟گفتم: چرا. گفت:پس می روم، سر انجام عازم جبهه شد، با این که فرزند بزرگترم هم ،در جبهه بود حرفی نزدم. چهل روز از رفتنش به جبهه گذشت که خبر آوردند که فرزند بزرگم علیرضا به شهادت رسیده است . نه من گریه کردم ونه مادرش .در تشییع جنازه علیرضا ،محمد حسین هم که در کنار برادرش می جنگید آمد. سه روز گذشت و بر خلاف انتظار دیدیم محمد حسین با شور و عشق زیاد می گوید:من باید برگردم و اسلحه علیرضا و امثال او را از روی زمین بردارم.او با اشتیاق زیاد به شوش مکانی که برادرش درخت اسلام را آبیاری کرده بود بازگشت.چهل روز گذشت که خبر آوردند محمد حسین هم به شهادت رسیده است. نه من و نه مادرش بیتابی نکردیم، چون او اصلا فرزند این دنیا نبود و دل به این دنیا نبسته بود .نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت.
افق بلند روح اودر فرازی از میثاق نامه ی خونین خویش چنین متجلی می شود :ای دشمن :بدان که ملت ما همیشه بیدار و پیروز خواهد بود. ای منافق بدان که اگر اسلام درکشوری ریشه نهد دیگر جایی برای تونیست . ای دشمن :به من نگاه کن ببین که چگونه آزادانه به جنگ با کفار می روم و جانم را در راه اسلام فدا می کنم .خودت فکر کن ای منافق که تو در راه چه کشته می شوی؟!!به خاطر احساسات نفسانی درونت وبه خاطر شخص یا اشخاص یا برای خدا؟
مهمان خدا
هنگامی که بوسیله عناصر ضد انقلاب در منطقه بانه به محاصره می افتد از ورای بی سیم اعلام می کند کارمان تمام است سلام ما را به امام عزیزمان برسانید ......اومرید ودلباخته امام شهیدان/ شهید "حبیب الله خواجه رضایی" بود که در تاریخ نوزدهم ماه مبارک رمضان در حالی که که روزه دار و مهمان خدا بود، به مولایش علی (ع) در محراب خون، اقتدا کرد.
بر گرفته از : مجموعه ی "اشک شقا یق"- تالیف : صدرالدین دهقان
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 26,نوامبر,2024